سلام عزیزم دندونای خوشگلت دارن از لثه پایینی میان بیرون و واقعأ مثل مرواریدن خواستم کمی ازکارا و حرفهای این روزات بنویسم.. پسر خوشگلم از اون روز که گوشه چشمتو بخیه زدیم تا جمعه گذشته اصلأ به زخمت دست نمیزدی الان چند روزی بود هی میخواروندی تا اینکه شنبه صبح بیدار شدی کمی زخمت باد داشت من کلی نگران شدم آخه دو تا از بخیه ها هنوزسر جاشونن ولی تا میگفتم به چشمت دست نزن گریه میکردی تا خوابیدی وبا دقت جای زخم ودیدم خدا رو شکر چرک نداشت حالا قرار شد ببرمت دکتر پوست تو این چند روز با هرکی در موردچشمت ترکی یا فارسی حرف میزدم تو سریع میفهمیدی وچشمک میزدی هنوز اون لحضه ها یادم که بابا تایک ساعت بعد اینکه اومده بودتا تو رو ببریم بیمارستان عرق میریخت یا ...